حالا دیگه رسما اولین هفته‌ی 23 سالگی از راه رسید

ساخت وبلاگ

هفته ی پیش تولدم بود. بلخره روزای 22 سالگی یکی یکی خط خورد و شدم 23 و حالا دیگه ازم بپرسن چند ساله ای باید بگم یک زن 22 ساله ام. اما... باید الان پر انرژی باشم نه؟ و لی نه. نیستم. حوصله ی هیچ کاری رو ندارم و دلم برای همه چیز تنگ شده و خانواده با دیکتاتوری تمام اجازه نمیدن به جاهای مورد علاقه ام برم. هنوز احساس میکنن 16 سالمه و ادما میخوان فریبم بدن و قراره هر جا میرم احمقانه ترین رفتار رو داشته باشم. و این در حالیه که اصلا احساس 22 ساله بودن ندارم. بیشتر حس میکنم 29 یا حتی 30 سالمه. دلم استقلال بی چون و چرا میخواد. که برای خودم برم بیرون و به ده نفر جواب ندم کجا رفتم چرا رفتم کی میام و غیره و غیره. میدونم نگرانن. میدونم جامعه اوضاع قشنگی نداره اما کاش بفهمن که میتونم از پس خودم بربیام. کاش یکم دست از این کنترل گر بودنشون بردارن و همینی که هستم رو قبول کنن که منم مجبور نباشم اینقدر دو رو باشم. کاش کمتر عقایدشون رو بهم تحمیل میکردن و از همه مهمتر، کاش من یکم بیشتر از این حرفا جرات داشتم و از خودم و از افکارم و از اینی که هستم دفاع میکردم. نه اینکه برای دیده نشدن تتوم لباسای استین بلندبپوشم و همش مواظب باشم که یه وقت کسی نفهمه به بهانه ی یه چیز دیگه رفتم یه کار دیگه کردم. کاش بیشتر از دین دار بودن، یاد میگرفتن به افکار بقیه احترام بزارن و از همه مهمتر اینکه این دروغگو های قهار رو تربیت نمیکردن. نه ماها شبیه اون چیزی شدیم که خانواده میخوان و نه خانواده یه بار به خاطر ما دست از افکارش برداشت. نه نمیخوام دست از عقایدشون بردارن. فقط میخوام به چیزی که هستم احترام بزارن.این خیلی سخته؟

این روزا فقط دلم میخواد با ددی لانگ لگ وقت بگذرونم و به جز اون دلم هیچ کس و هیچ جا رو نمیخواد. ولی خب.

پروژه ام نصفه موند. غر زدن و نق زدن بسه. روزای قشنگ و آزاد ماهم میرسه. فقط باید صبور بود...


کوک های ناتمام من...
ما را در سایت کوک های ناتمام من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : margarethaso بازدید : 125 تاريخ : پنجشنبه 15 آبان 1399 ساعت: 12:56