باران دیده شایدم سیل زده!

ساخت وبلاگ
از صیح سرکار همه چی اوکی بود هی گفتیم هی خندیدیم هی توی تایم های استراحت امار مرد خاکستری رو از دخترعمو جاان گرفتیم(لازمه راحع به عکس های پروفایلش بگم یعنی واقعا ؟!) و القصه...

اما دقیقا ساعت 5،دقیقه همون موقع که داشتیم سر طرح یه کفش بحث میکردیم(که البته بنده جهت دور کردن افکار عمومی از حرف زدن راجع به برنامه ی ماه عسل دیشب بحث رو راه انداخته بودم) که یه بارون خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی شدید راه افتاد اون بیرون. رنگ از رخ همه پریده بود صدای برخورد قطره های خیلی زیاد بارون با سقف ترسناک بود ولی وقتی ترسناکتر شد که سقف درست بالای باند های اسپیکر دهن باز کرد و انگار یه گالون اب روی اسپیکر بیچاره خالی شد!-_- حالا بماند که اسپیکره به فنا رفت و به معنای واقعی کلمه جرقه های برق رو دیدم! 

وضعیتمون به قدری پوکید که مجبور شدیم هشتاد درصد بخشمون رو خالی کنیم توی بخش دیگه ای که به سیل زدگی دچار نشده بود! بعد هنوز خودمون سرو سامان نگرفته مثل تیم نجات (سوپر هیروز!) رفتیم کمک یه بخش دیگه که اونم مثل ما به سیل زدگی دچار شده بود. به معنای واقعی کلمه تا بن دندان خیس برگشتم از شرکت به خونه!-_- یعنی شیرجه میزدم توی عمق 4متری استخر کمتر خیس میشدم! 

ولی بزارین اعتراف کنم.... این ژانگولر بازی هایی که در اوردیم موقع نجات بخش خودمون و اونکی بخش به قدری باحال بود که حاضرم باز این جوری سقف بپوکه همه جا رو اب برداره!:)

خلاصه....

پی نوشت :مرد خاکستری توی اینستا فالوم کرد کاملا تصاااادفی و کااااملا اتفاقی (اره جون عمه ت)

پی نوشت دو: نماز روزه ها قبول!

کوک های ناتمام من...
ما را در سایت کوک های ناتمام من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : margarethaso بازدید : 97 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:44